۴.۱۲.۹۱

هوشنگ گلشیری

وقتی به چیزی اعتقاد داری با تمام وجودت دیگر احتیاجی نمی بینی دلایلی بتراشی. فکر می کنی یک حرکت، یک جمله- باتوجه به ایمانی که پشتش هست- برای اقناع طرف کافی است. اما وقتی به حرفی اعتقاد نداشته باشی آن وقت است که صغرا وکبری می چینی، دست و پا می کنی تا شواهد پیدا کنی و حتی خونسرد باشی، بی طرف بمانی، و یک دفعه آخرش می فهمی، وحشت زده می فهمی، طرف که نه، خودت خودت را قانع کرده ای حتی ایمان آورده ای.

هیچ نظری موجود نیست: