مرد گفت
-عزیزم خطر بزرگی مارا تهدید می کند
زن گفت
-این یعنی که تو مرا دوست نداری.
-اما تو میدانی که چقدر دوستت دارم.
-وقتی از روی عقل حرف میزنی یعنی که دیگر مرا دوست نداری.
-نمی بینی که من چقدر مسئولیت دارم؟من که دیگر جوان نیستم.
-بگو که مرا دیگر دوست نداری
-چیزی نمانده که نابود وخانه خراب شویم
-نمی خواهی دست از موعظه برداری؟
-شوهر ودختران تو وهمسر وپسران من چه می شوند
-نگفتم که دیگر مرا دوست نداری؟
-اما دوستت دارم.
-پس به جز عشق از چیزی سخن مگو.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر