۷.۳.۰۴

کتاب تاریخ پزشکی ایران و سرزمین‌های خلافت شرقی / سیریل الگود

 دانش چشم پزشکی در میان رومیان و یونانیان پیشرفته نبود، اعراب اطلاعات آنها را به صورتی محدود ولی موفقیت آمیز تکمیل کردند. عمل جراحی برای درمان بیماری چشم را نسل های بعدی از عرب گرفتند.

رشته ی مروارید، تاول قرنیه و جوش اول بار در آثار عربی دیده شده است‌ که‌ با علم ریاضی و هندسه به‌ معلومات علمی جهان کمک کردند و به زمینه کشف عینک نزدیک شدند. بزرگ ترین افتخار را باید به ابوعلی محمد بن الحسن بن الهیثم بصری داد.

**

در مواردی مثل جراحی های چشم که بخیه خیلی ظریف لازم می شد از موی زن استفاده می کردند.

**

سنان بن ثابت در سال ۹۱۰ میلادی درمانگاهی برای معالجه ی حیوانات بیمار در بغداد تاسیس کرده بود. این همان کسی است که پزشکان سیار به اطراف فرستاد و دستور داد نخست مردمان و سپس حیوانات را معالجه کنند او این رفتار پسندیده را در میان ایرانیان پایه گذاری کرد. 

***

در سال ۱۸۰۸ م فتحعلی شاه تعدادی سنگ برای درمان طبی به عنوان هدیه برای ناپلئون فرستاد ولی ناپلئون با بی اعتنایی آنها را در آتش انداخت. 

استفاده از سنگ هنوز در ایران متداول است. 

**

در اپیدمی شدید طاعون آخوندها از قرنطینه مردم ممانعت می کردند و می گفتند کار انگلیسی هاست.

سرنوشت ابن مقله: اديب‌، خوشنويس‌، مبتكر و مبدع‌ خطوط مختلف‌ و وزير عباسیان‌ در قرن چهارم هجری قمری


وقتی راضی خلیفه شد ابن مقله را به وزارت خود برگزید و چند ماه بعد به اصرار درباریان او را برکنار کرد. ابن مقله راضی را اغوا کرد که در توطئه بر ضد وزیر جدید با او همداستان شود اما راضی در آخرین لحظه به توطئه عمل نکرد و دست ابن مقله را بریدند. 

راضی بلافاصله دچار ندامت گردید و پزشک مخصوص خود سنان بن ثابت را به عیادت او فرستاد. ابن مقله که خوشنویس هنرمندی بود قطع دست برای او مجازات سنگینی بود با شکوه گفت:

 با این دست بسیاری از خلفا را خدمت کردم و دوبار قرآن نوشتم و اینک آن را مانند دست دزدان بریدند.

وقتی بازوی او بهبود یافت ابن مقله توانست با بستن قلمی به ته بازو نوشتن را از سر گیرد ولی به زندان تاریک تری انتقال داده شد و ملاقات با سنان هم ممنوع گردید. رقیب او دستور داد این بار زبانش را هم بریدند. در این زندان طولانی به اسهال مبتلا شد و چون مجبور بود با دست خود آب از چاه بکشد، این کار را با دست چپ و دندان های خود به ناچار انجام می داد. پس از مرگ هم درون دیوارهای زندان مدفون گردید.

کتاب تاریخ پزشکی ایران و سرزمین‌های های خلافت شرقی /سیریل الگود


در ایران قدیم وضعیت طب پیشرفته تر از آشور بود. حتی ایرانیان اصول آن چیزی را که طب یونانی نامیده شده، به یونانیان تعلیم داده اند. در سال ۷۰۰ پیش از میلاد هیچ گونه اثری از علم و فرهنگ یونانیان مشهود نبود. ۲۰۰ سال پس از آن یونانیان در علم پیشرفت کردند و بقراط عنوان پدر طب را با نوشتن رساله هایی کسب کرد.

در بسیاری از موارد به قسمت های مختلف بدن نام هایی که ریشه انها هندو اروپایی است داده شده و بقیه هم اساس بابلی دارند.  

**

با آنکه ایران آن زمان دارای طب ملی سازمان یافته ای بود، کوروش کبیر و داریوش مشاوران پزشکی خود را از خارج برمی گزیدند.

***

پزشکان همراه پیامبر اسلام، پزشکان ایرانی یا پزشکان عرب بودند که در ایران تحصیل کرده بودند. 

حارث بن کلده مدتی در جندی شاپور به تحصیل طب اشتغال داشت. او پس از مراجعت در مکه مقیم شد و بزرگ ترین طبیب عربستان گردید گرچه نظرات او مخالف با اسلام بود پیامبر او را منع نکرد. 

**

با ورود جرجیس ایرانی به دستگاه خلافت استفاده از پزشکان اجنبی در دربار عرب مرسوم گردید. این طبیب مسیحی هدیه ی منصور را که عبارت از سه کنیزک یونانی بود با بی اعتنایی کامل رد کرد. 


کتاب تاریخ پزشکی ایران و سرزمین‌های خلافت شرقی / سیریل الگود

افسانه های تاریخی ایران معرفی طب را در این کشور به جمشید چهارمین پادشاه از دوران باستانی ایران نسبت می دهد.

**

بابلیان از نظر پزشکی در مقایسه با مصریان آن زمان مترقی تر بوده اند و به نظر می رسد قدرت رهبران دینی آنها کمتر بوده چون بر سحر و جادو کمتر تکیه داشتند. 

**

نقشی که خون در انتشار بیماری در بدن بازی می کند در دوران ساسانیان شناخته شده بود زیرا یکی از تکالیف دینی آنان این بود که در پاکیزگی و تازگی خون کوشا باشند و آلوده شدن از طریق ارتباط با بیمار هم یکی از عوامل طبیعی بیماری شناخته می شد. 

**

اوستا تنها کتاب شرقی است که از سگ به نیکی یاد می کند. تصور بر این بود که نگاه سگ به یک شی آلوده، پلیدی را از آن می زداید. "واجب است که به هر موجود جانداری خواه دوپا، خواه چهارپا ، خواه زن و خواه سگ به یک چشم بنگرند"

کتاب تاریخ پزشکی ایران و سرزمین‌های خلافت شرقی / سیریل الگود


https://t.me/nellynevesht/4962


هیچ نظری موجود نیست: