۱۳.۱۰.۰۳

جلال خالقی مطلق

 منیژه و ویس در چند صفت با یکدیگر شریکند: بی پروایی، اراده، خودآگاهی،غرور، زودرنجی، وفا و فداکاری. در ویس همچنین صف رشک بسیار قوی است. 

منیژه مانند تهمینه و سودابه چنان بی پروا و در عین حال خودآگاه است که در ابراز عشق خود بر مرد مورد علاقه اش پیشدستی می کند. همانطور که تهمینه پروایی ندارد که نیمه شب به خوابگاه رستم رود و به مردی که هنوز میان آنها دیداری روی نداده ابراز عشق کند، و یا سودابه بی پروایی ناپسری خود سیاوخش را به شبستان خود می خواند و به او ابراز عشق می کند، منیژه نیز در جشنگاه خود به محض آنکه برای نخستین بار بیژن را از دور می بیند، بی پروا دایه خود را به نزد بیژن می فرستد و او را به پیش خود دعوت می کند. 

اگر این بی پروایی منیژه زاده ی هوسرانی بود، پس از گرفتار شدن بیژن دیگر او را فراموش می کرد ولی از آنجا که بی پروایی او ناشی از خودآگاهی است، پس از افتادن بیژن به چاه آن هوس آغازین تبدیل به مهر و وفاداری می گردد تا آنجا که برای رساندن آب و نان به بیژن دست به گدایی می زند. 

منیژه در عین آنکه خودآگاه و بااراده است، در مهرورزی پاکباز است و در عین پاکبازی حساس و زودرنج. از این رو کوچکترین سخن سردی از سوی بیژن غرور او را جریحه دار می کند. 

هیچ نظری موجود نیست: