۷.۳.۰۴

 عارف قزوینی: 

"با این که پدر من است، از مرده ی او هم صرف نظر نمی کنم... پدرم وصیت کرده بود که ثلث او را خرج و صرف روضه خوانی کنم. من هم باغاتی را که به جهت صرف این کار شده بود، آن ها را تمام و کمال اجاره دادم به شرط این که انگور آن ها را شراب بریزند. در هر سالی، یک مرتبه، از تهران به قزوین رفته، تنها به عزم خوردن شراب ثلث. پس از ورود، دعوت از اشخاصی که میل مفرط به خوردن شراب حلال داشتند، می شد. شراب کهنه ی سال گذشته را به یاد روح پدر، صرف، خم هایی که از شراب پارین خالی شده، پر کرده، مراجعت می کردم."

مجله ایرانشناسی / از کتاب خاطرات عارف قزوینی

سال نهم

هیچ نظری موجود نیست: