۸.۲.۰۳

جدال با جهل بهرام بیضایی

 امید دروغین بدتر از ناامیدی است چون ناامیدی باعث می شود که ما دست به عمل بزنیم. 

***

مردمی که کمبودهای خود را با اسطوره هایی که می سازند پر می کنند گاهی ندانسته اسطوره ی دروغین هم می سازند. در نوشته ی من نیاز مردم نخست یک قربانی می سازد و بعد همان نیاز از او یک اسطوره می سازد و بعد منتظر می نشیند که نجاتش بدهد. 

***

اسطوره انسانی است در دسترس و در یک قدمی که ما به او بد می کنیم که با بی عملی خود، از او انتظاری بیش از اندازه های بشری داریم. 

***

گیرم هم قهرمانی ملتی را نجات دهد آیا آن ملت به این ترتیب عوض می شود؟ 

***

به هر حال لیلا یا همه ی شخصیت های نوشته های تاریخی من نمی توانستند در قرن های پیش برای مقابله با تهاجم دشمن مسلحی که داشت در خانه شان را می شکست حزب تشکیل بدهند. آن هم در کشوری که امروز می گویند سیاسی باشید و فردا شما را می گیرند که چرا سیاسی هستید! مشکل من این است که روشنفکرها که باید زودتر از همه بفهمند آخر از همه می فهمند. 

***

نوشابه امیری: مردم عادی هم که اصلا کتاب های شما را نمی خوانند. 

بیضایی: عکس العمل مردم عادی درباره ی فیلمنامه لیلا فوق العاده بود. وقتی من لیلا را می نوشتم سینمای ایران در ستایش لمپنیسم فیلم می ساخت و بخش بزرگی از روشنفکری آن را تحسین می کرد. 

نوشابه امیری: قهرمان شما هم شکست می خورند.

بیضایی: ولی از شکست آنها می شود خیلی چیزها آموخت.

**

اتفاق بدی که با فیلم قیصر کیمیایی همراه شد این بود که روشنفکران در جبران بی عملی خودشان قیصر را قهرمانی می دیدند که دست به عمل می زند و او را ستودند و متوجه این تناقض نشدند که قیصر اصلا ضد روشنفکری است. 

***

موقعی که در سینمای ایران راجع به زن صحبت می کنید باید اول از اینجا شروع کنید که نمی شود راجع به زن صحبت کرد. وقتی می خواهیم به مسائل درونی تر بپردازیم همه سدها خودشان را نشان می دهند. این جبهه گیری در قانون و سنت وجود دارد و از آن عجیب تر در روشنفکری. این آخری به نظر من از همه دردناک تر است. 

***

 من نمی دانم از کی معیار ارزش، سیاسی بودن شده است. بحث در مورد زن بحث همیشگی من است. بحث جهالت است، بحث فرهنگ غیرتی است. چرا فکر نمی کنید در مملکتی که زن و مرد مطرح است، با حرف زدن درباره ی زن و مرد هم به نوعی مبارزه می کنیم؟

هیچ نظری موجود نیست: