۲۷.۱۲.۹۸

روزگار دوزخی آقای ایازرضا براهنی


تماشاگر به اندازه‌ی جلاد، قاتل است
***
ـ محمود بزرگترین خصیصه مردم چیست؟
ـ خریتشان...از دو سه هزار سال پیش مردم همین بوده‌اند که هستن

***
تاریخ فردی من، تاریخ پنهانی ملت من است.
***
هر وقت که تنها شده بودم خود را قوی تر یافته بودم
***
من، شما، شیون، شمایل، مثله، جیغ، فریاد، جماع، اینها همه یعنی ملت! و اینها همه یعنی امنیت! مگر شما چیزی بالاتر از شیون می خواهید که تقدیمتان نمی کنند؟ نه هرگز هرگز هرگز! شما نفس شیون هستید آقایان!
***
به این فکر می کردم که بر سر آن حسرت خانمانسوز من برای داشتن خانواده چه آمده است که من این همه از آنها بیزارم. خانواده ی من شیشه ی شکسته و خورد و داغون شده ای بود که هر ذره ای از آن به گوشه ای پرت شده بود. احساس می کردم ما همه یتیم آفریده شده ایم، جدا از هم، بی علاقه به هم، بدون کوچکترین حس همدردی نسبت به یکدیگر آفریده شده ایم. 
***
موقعی که در تنهایی دست به کاری می زدم که خلاف اصول و قوانین بود انگار از تمام بشریت انتقام می گرفتم. اعمال ظاهری و پوسیده و قرار دادی و کثیف در ملا عام به من اجازه ی آزاد شدن نمی دادند 

هیچ نظری موجود نیست: