۹.۶.۹۸

گرگی در کمین عباس کیارستمی

سایه ام همراهی ام می کند
گاهی از پیش
گاهی در کنار
گاهی از پس
***
از تنهایی ام
سهم بیشتری می خواهم
ازتو
***
جویباری روان
درختی در حصار
***
از مرز جنون که گذشتم
چه هموار می نمود راه!
***
در روشنایی روز
کسی به جا نمی آورد
کرم شب تاب را
***
از هزاران کرم
تنها یکی نور می افشاند
در دل شب
***
زخم هزاران سوزن
بر پارچه ای ابریشمین
***
از ملایمت باد می ترسم
وقتی طوفان را
تجربه کرده ام به سختی
**
آسمان می شکند
در آینه ی شکسته
***
احساس آزادی میکنم
در انتخاب رنج
***
با طنابی پوسیده
به چاه می روم
برای آبی گندیده
که بکوبم در هاون
***
شجره نامه ام
باد به همراه آورده است
از بوته ای بی ریشه

هیچ نظری موجود نیست: