۱۸.۵.۰۱

گفتگوهای مسینگ کاوف برتولت برشت

 بی کفایت ترین و بی ذوق ترین آدم در عالم ناهشیاری برای خود هنرمندی می شود و تخیلش به کار می افتد.

**

طبیعت وقتی به وسیله ی هنر دستکاری می شود بیش از همه برملا می شود. در آن صورت با دید نویسنده از طبیعت سر و کار خواهیم داشت نه با خود

**

از نمایشنامه های اخلاقی بیزارم. کشیش ها همه آلت تناسلی دارند. باید با این نوع اخلاق خشک اندیشانه مبارزه کرد.

**

گاهی حتی دانش هم چیزی از تعصب ما نمی کاهد.

**

آنقدر از دریا واهمه ندارم که از مردمی که ممکن است مرا نجات دهند می ترسم.

**

مردمی که نه اطلاع درستی از علم دارند و نه هنر را می شناسند تصور می کنند که هنر و علم دو چیز کاملا متفاوت است. به گمان آنها برای جانبداری از علم کافی است تخیل را طرد کرد و برای طرفداری از هنر باید تفکر را به کناری گذاشت.

***

بین یک تصویر که لازمه اش تخیل است و یک توهم که لازمه اش فریب است فرق زیادی وجود دارد. ما برای مقاصدمان به تخیل نیازمندیم

**

رابطه ی هر شخصیت با شخصیت های دیگر است که یک شخصیت را می سازد.

**

غالبا تصورعموم بر این است که آشپزها همه باید چاق باشند، دهاتی ها پخمه و سیاستمداران با وقار. انگار تمام عاشق ها و معشوقه هایشان زیبا هستند و انگار تمام سخنرانان باید صدای خوبی داشته باشند.

**

انتقاد از بحران به وجود می آید و آن را تشدید می کند. 

**

هنرمند خود را فقط بیان نمی کند بلکه خود را می آفریند. یعنی هنر هنگامی هنر است که انسان خود را بیافریند. اگر هنر را تنها به نشان دادن زیبایی وادار کنیم، عمل و جرات را از آن سلب کرده ایم. هنرمند باید از مهارت سود بجوید

هیچ نظری موجود نیست: