۳۰.۹.۹۵

زندگی سراسر حل مسئله است

پیشرفت هایی که توسط یک نسل به دست آمده است ممکن است توسط نسل دیگر بر باد رود.
*
حقیقت مطابقت یک ادعا با واقعیت است که آن ادعا درباره ی آن چیز می گوید.
*
یک خردگرا صرفا شخصی است که برای او یادگیری از اثبات حقانیت خود مهمتر است، کسی که مایل به یادگیری ازدیگران است-نه فقط با مصادره عقاید دیگران-بلکه با اجازه ی رضایتمندانه به دیگران برای نقد عقاید خود و علاقه به نقد عقاید دیگران.
*
فقط بحث انتقادی می تواند بلوغ لازم را به ما بدهد تا یک عقیده را از جهات بیشتری ببینیم و داوری درستی نسبت به آن داشته باشیم.
*
فقط آن باور مذهبی ای ارزشمند است که آزادنه مورد پذیرش قرار گرفته باشد.
*
ما برای اینکه بدانیم عقیده مان درست است یا نه، محتاج آن هستیم تا دیگران آن را محک بزنند.
*
آزادی اندیشه بدون آزادی سیاسی ناممکن است. ضمن آنکه این مفهوم را نیزدر خود دارد که آزادی سیاسی پیش شرطِ آزادی ِاستفاده از خرد برای هر فرد است.
*
مضحک خواهد بود که عشق به آزادی را با خردگرایی و روشنگری یکسان بگیریم، یاحتی بر رابطه نزدیک بین این دو تاکید کنیم. اگر من آزاد باشم هر کاری که بخواهم انجام دهم، پس این آزادی را دارم که دیگران را بربایم!(مضمون حرف پوپرو کانت این است که حق نداریم به نام "آزادی شخصی" هر جنایت و پلشتی مرتکب شویم یا در رابطه عاطفی و انسانی و در قبال احساس شخصی که به ما تعلق احساسی دارد، بی قید و بند و بی تعهد و بی مسئولیت باشیم یا خیانت بورزیم.)
*
ما باید آزادی سیاسی را انتخاب کنیم، نه به خاطر امید به زندگی آسانتر، بلکه به این دلیل که آزادی خود یک غایت است که نمی توان آن را به ارزش های مادی تقلیل داد. ما باید آزادی را به شیوه ی دموکریتوس انتخاب کنیم که گفت: من زندگی فقیرانه در یک دموکراسی را به زندگی مرفه و توام با ثروت در یک نظام استبدادی ترجیح می دهم. فقر در یک دموکراسی بهتر از هر نوع ثروت در یک نظام اشرافی یا استبدادی است، زیرا آزادی بهتر از بردگی است.
*
ما احمق تر از گذشته هستیم، و غیر منتقد تر نسبت به هر چه که مدرن انگاشته می شود.


هیچ نظری موجود نیست: