۱۳.۷.۹۵

گفتگوی فراریان

در هر جایی که هیچ چیز در جای درست قرار ندارد بی نظمی هست و هر جایی که در جای درست هیچ چیز قرار ندارد، نظم هست.
ما به اشتها نیاز نداریم، چون گرسنه هستیم.
یکبار مشاجره ی یک کشیش را با یک ضد کشیش شنیدم. ضد کشیش به کشیش تهمت می زد که فقط به خوردن فکر می کند، و کشیش جواب می داد که طرف مخالف فقط به او فکر می کند.
آموزگاران این وظیفه ی خطیر را دارند که تیپ های اصلی انسان هایی را مجسم کنند که جوان بعدها در زندگی با آنها سر و کار خواهد داشت. او فرصت می یابد که روزانه چهار تا شش ساعت خشونت و بدجنسی و حق کشی مطالعه کند. شاگرد تمام چیزهایی را که برای پیشرفت در زندگی لازم است یاد می گیرد. این چیزها همان هایی است که برای پیشرفت در مدرسه لازم است، یعنی ریاکاری، تظاهر به دانستن، استعداد انتقام بدون مکافات، شناخت سریع مکان های بد، چاپلوسی، توسری خوری، آمادگی برای لو دادن همردیفان خود به بالاتر ها و غیره.
بربریت از بربریت می آید همانطور که جنگ از اقتصاد می آید.
بیشتر مردم در تمام زندگی شان نمی دانند که بر آنها حکومت می شود.
آدم می تواند از تمام چیزها با علاقه صحبت کند، اما تمام چیزها هم ارزش علاقه را ندارند.
در دموکراسی باید تعادلی بین خودخواهی آنهایی که چیزی دارند، و انهایی که هیچ چیز ندارند به وجود آید.
اگر آدم بتواند پول بپردازد هیچ جا به انساندوستی نیازندارد.

هیچ نظری موجود نیست: